پدربزرگ عصمت در ازای عروسی نوه اش در روستا، زمین بزرگی به او هدیه می دهد. وقتی امره نمی تواند اسرا را متقاعد کند، ایده ای به ذهنش می رسد و ایرماک را به عنوان اسرا به خانواده اش معرفی می کند و عروسی ... ادامه و دانلود
مهمت، بخاطر بزرگ شدن بدون مادر و پدر. همه اهالی روستا از او محافظت می کنند و او را وادار به درس خواندن می کنند. محمد دکتر شد. او به روستای خود برمی گردد. روستایی او را غافلگیر کرد و مرکز بهداشت راه اندازی ... ادامه و دانلود
ریحان در تاشرا به دنیا اومده, با ادب بزرگ شده و دختر فروتن و خشگلیه . ریحان که بعد از مرگ مادرش کاملا یتیم میشه تو یه لحظه از زندگیش که حتی فکرشو نمیکنه زندگیش تغییر میکنه. حکمت توران که مثل داییشه و یکی ... ادامه و دانلود